منتظران مهدی
سلام به همه عزیزان خودم از دیشب میگم براتون ک آخرین شب قدر بود توی سال 89 خوب خیلی حال داد ساعت 10 بود ک با دوستام(سید رضا،محمد که بهش میگم نادون وسد مجتبی) رفتیم سمت مسجد دانشگاه برا اهیا. 10:30 بود ک رسیدیم مثل شبای قبل خیلی شلوغ نبودتا ساعت 2:15 نشستیم و بعد منو نادون و رضا ، اول رفتیم مدرسه نادون ک اونجا هم بچه ها با مداهی مدیر مدرسه داشتن به فیض دعا میرسیدن بعد از اونجا رفتیم دانشگاه علوم قرآنی اونجا خیلی فرق داشت همه آداماش اصلا نمیتونستم ببینم جوناش با همون تیپی ک میرفتن خوش گذرونی اومده بودن آرایش کرده مو فشن زده همه هم تو حیاط رو چمن بودن بجایی ک گوش بدن تو این شب عزیز به دعا داشتن یا بولوتوث بازی میکردن یا تو سر هم میزدن یا با گوش ور میرفتن و اس ام اس بازی میکردن. آخه اینا کی میخوان از خواب بلند شن ها من به همه اون دوستان التماس میکنم که تو روخدا اگر با امام زمان(عج) میخواین همراه بشین ول کنین این کارای بچه بازی رو خدا داده روزای دیگه ای از سال رو میتونین خوش باشین. پس بیاین و از این ه بعد کمتر این کارها رو انجام بدیم. خوب برگردم سر اصل مطلب خلاصه دیشب گذشت تا امروز ک قرار شد 10صبح بیام دم مسجد تا با بچه ها با یه ماشین بریم راهپیمایی، ساعت 10 بیدار شدم اما ساعت 10:15 رفتم دم مسجد دیدم 5 تا از بچه ها اومدن رفتم تو مسجد دنبال پرچم ، یه کم گشتیم تا هم ماشین بیاد هم پرچم های خوب پیدا کنیم. بلاخره ساعت 10:30 از مسجد حرکت کردیم رفتیم به سمت اونجا(پارامونت:یکی از مسیر های حرکت راهپیمایان) خلاصه نمیگم چی شد ولی گشنه و تشنه و خواب آلود برگشتم خونه تا اینجا براتون اینا رو بنویسم و برم بخوابم. پ.ن: از همه معذرت میخوام اگه ک هم تند روی کردم هم زیاد حرف زدم. پ.ن: از محضر آقا امام عصر (عج) هم معذرت خواهی میکنم. پ.ن: همه رو دوست دارم با هیچکی دشمنی ندارم، واسه همه دعا کردم ، اگه میشه برا آقا هم دعا کنید برا زودتر اومدنشون برا سلامتیشون. خیلی خیلی دوستون دارم مراقب زیبایی هاتون باشید تا دیداری دوباره فعلا یا حق.
Design By : Pichak |